همیشه‌ی متروک

زندگی‌ام هرگز چیزی به‌جز واژه‌ها نبوده است

ساعت چهار و بیست دقیقه صبح

دیروز صبح، ساعت چهار و بیست دقیقه به این نتیجه رسیدم که دیگر بلایی نمانده که خودم سر خودم نیاورده باشم.

بله.. من، نویسنده این وبلاگ، که اسمم را در پایین همین نوشته می­‌بینید همان زندانیِ زندان انفرادی یی هستم که به جان خودش افتاده. می­‌گویند اگر می­‌خواهید دخل کسی را بیاورید او را به جان خودش بیندازید، این همان جمله ایست که یحتمل در کتاب­های روانشناسی خوانده اید. به عنوان کسی که این مسیر را نمی­‌گویم تا ته خط اما تا نزدیکی‌­های ته خط رفته، باید بگویم که متاسفانه این جمله کاملا درست است.

به هر حال جایی برای نوشتن باید وجود داشته باشد حتا اگر هیچ مخاطبی نداشته باشی. حتا اگر دوران وبلاگ و وبلاگ نویسی سر آمده باشد. وقتی که دیگر اینستاگرام و توییتر و الخ تو را ارضا نمی­‌کند.
حالا من مثل دختر فراری یی که همه جا رفته و همه چیز را تجربه کرده و تهش نادم و بی‌جان با گردنی کج برگشته به همان زیرزمین نمور و تاریک پدری، برگشته‌ام به وبلاگ‌نویسی.
بله.. جایی برای نوشتن باید وجود داشته باشد.

ف. بنفشه
شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۷

نظرات (۱)

دوست دارم بیشتر باهاتون اشنا شم و وبلاگ  هاتونو ببینم اگه میشه ادرس بقیه وبلاگ هارو بدید
و امیدوارم امیدواری برای امید داشتنتون وجود داشته باشه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی