در ستایش فراغت
«در دنیای امروز مقدار زیادی از ناراحتیها و زیانهایی که عاید میشود حاصل عقیده به فضیلت کار است، حال آنکه خوشبختی و رفاه آدمی را باید در کاهش سازمان یافتهی کار جستجو نمود...
ما کاری به عدالت اقتصادی نداریم، بنابراین قسمت عمدهی تولید نصیب اقلیتی معدود میگردد که اغلب اصلا کار نمیکنند. به علاوه به علت فقدان یک دستگاه نظارت مرکزی بر امر تولید، چیزهای بسیاری را تهیه و تولید میکنیم که مصرفی ندارند. درصد عظیمی از نیروی کار را بیکار نگه میداریم چون کار زیادی که از سایرین میکشیم امکان میدهد از کار این عده چشم بپوشیم. و اگر مجموع این شیوهها گرهی از کار نگشود به جنگ متوسل میشویم: تعدادی را وادار میکنیم مواد منفجره بسازند، و تعدادی دیگر را به منفجر ساختن این مواد میگماریم، تو گویی کودکانی هستیم که تازه آتشبازی را کشف کردهایم. و سرانجام موفق میشویم این عقیده را که نصیب یک انسان عادی از زندگی باید مقدار زیادی کار یدی شاق و توان فرسا باشد همچنان ثابت و پابرجا نگه داریم.»
اینها را آقای برتراند راسل، سال ۱۹۳۲، در مقالهای به نام "In Praise Of Idleness" یا "در ستایش فراغت" نوشته است.
آقای راسل معتقد است که "فراغت" لازمهی تمدن است. معتقد است این عقیده که کار چیز خوب و پسندیدهای است، باعث زیان و خسرانی عظیم شده و میشود.
میگوید: «در جهانی که مردم مجبور نباشند بیش از چهار ساعت در شبانه روز کار کنند هر کس که صاحب ذوق و کنجکاوی علمی باشد خواهد توانست ذوق و کنجکاوی خود را ارضا کند. هر نقاشی خواهد توانست، بیآنکه در عین ارزشمندی کارش، با گرسنگی دست به گریبان باشد نقاشی کند. نویسندگان جوان مجبور نخواهند بود با نوشتن مطالب شورانگیز و نان و آب دار توجه عامه را به خود جلب کنند و نگارش آثار جدی خویش را به هنگامی موکول کنند که از لحاظ مادی بینیاز شده باشند و وقتی به این کار بپردازند که یا ذوق یا توانایی انجام آن را از دست دادهاند. پزشکان وقت و فرصت کافی خواهند داشت که دربارهی پیشرفتهای علم طب مطالعه کنند و معلمان ناچار نخواهند بود با بیمیلی و ناراحتی با به کار بردن شیوههای مبتذل و پیشپاافتاده چیزهایی را تعلیم دهند که خود در جوانی آموختهاند...
مهمتر از همه اینکه در چنین جهانی خستگی و فرسودگیِ اعصاب و ملالت و سوءهاضمه جای خود را به شادمانی و لذت زندگی خواهد داد. مردان و زنان وقتی مجال بهرهمندی از زندگی شاد و سعادتمند را بیابند مهربانتر خواهند شد و کمتر درصدد اذیت و آزار دیگران برخواهند آمد و دیگران را کمتر بـا دیدهی سوءظن و بدبینی خواهند نگریست، و سودای جنگ، قسمتی به این دلیل و قسمتی به این علت که اقدام به آن مستلزم کار سخت و ممتد خواهد بود خواهد افسرد.»
هشتاد و هفت سال از نوشتن این مقاله میگذرد. هشتاد و هفت سال پیش کسی راهحلی برای پایان دادن به ملال زندگی ارائه داده بود. هشتاد و هفت سال است که ما این مسیر را به جای اینکه برگردیم، با سرعتی بیشتر و سیری سعودیتر پیمودهایم. هشتاد و هفت سال است که هنوز، هر روز در گوشهای از این کرهی خاکی جنگی در میگیرد. مواد منفجره همچنان ساخته میشوند و همچنان منفجر میشوند. انسانهایی همچنان در جنگ میمیرند. ساعات کاری روز به روز بیشتر میشوند. بیشتر از نیازمان کار میکنیم. بیشتر از مصرفمان تولید میکنیم. بیشتر از احتیاجمان از منابع برداشت میکنیم. بیشتر از تحمل طبیعت از آن استفاده میکنیم. و با سرعتی سرسام آور گند میزنیم به هرآنچه که هست. به زمین و طبیعت و حتا به خودمان و آیندهی محتوم پیش رویمان.
در حالی که سالها پیش، کسی سعی داشت راه را نشانمان بدهد.
در حالی که تنها کاری که باید میکردیم این بود که کاری نکنیم.
ترجمه «idleness» بهتر نیست «بطالت» یا «تنپروری/بیکاری» باشه؟ به نظرم فراغت(آسایش) واژه نزدیکی براش نیست.
به نظر من نه. به خاطر اینکه پیش گرفتن این بیکاری و بطالت یا مثلا "تنبلی"، یک آرامش و آسایشی رو هم همراهش داره. خب فراغت همهی اینها رو در معنیش داره.