همیشه‌ی متروک

زندگی‌ام هرگز چیزی به‌جز واژه‌ها نبوده است

کسی که در همه‌ی کارها ناتمام است

جایی در داستان بر دار کردنِ حسنک وزیر، وزیر بزرگ به بوسهل گفت: «در همه‌­ی کارها ناتمامی.­»
مصداق این جمله منم. همان که در همه­‌ی کارها ناتمام است. من یک دانشجوی پزشکی ناتمام ام که در نقاشی، در عکاسی، در موسیقی، در ادبیات و حتا در عاشقی ناتمام است. الان که فکر می­‌کنم می‌­بینم کلاس زبانم را هم ترم آخر رها کردم، پس حتا آنجا هم ناتمام.
خداوندگار ناتمام گذاشتن همه­ چیز. یا همه چیزدان و هیچ چیز را کامل ندان. انگار برشی از کیک بزرگ هرچیز خورده ام و نصفه نیمه رها کرده­‌ام یا رها شده‌­ام یا مجبور به رها کردن شده‌­ام.
با همه‌­ی این اوصاف از خودم ناراضی ­ام؟ هرگز. راضی­ ام؟ نه کاملا. فکر می‌­کنم راهی بوده که رفته ام. همین. و همین.
پ ن: اصلا تمام کردن یعنی چه؟ پایانش کجاست؟ کاش جوابی وجود داشته باشد.

ف. بنفشه
شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۷

نظرات (۱)

خوش بود گر تو یار ما باشی
مونس روزگار ما باشی
روزکی همنشین ما گردی
شبکی در کنار ما باشی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی