همیشه‌ی متروک

زندگی‌ام هرگز چیزی به‌جز واژه‌ها نبوده است

زندگی در خواب و مجاز

نوشته بودم مثل این است که یک سری اتفاق خیلی بد توی خواب برایت بیفتد و بعد توی بیداری زندگی را برای خودت جهنم کنی. همه چیز همین‌قدر غیرواقعی و غیرمنطقی است. هیچ چیز واقعی وجود ندارد. انگار همه چیز در خیال بوده. بگویم چه اتفاقی افتاده؟ چه بر سرم آمده؟ چه می‌شود گفت؟
برایش نوشته بودم هیچ کس نمی‌فهمد من چه می‌گویم.. همه حق دارند که نفهمند.
نوشته بودم هیچ آدم عاقلی خودش را درگیر همچین بازی مسخره‌ای نمی‌کند.
نوشته بودم این میان هیچ چیزِ واقعی‌ای وجود ندارد. همه‌اش توهم است. مثل اینستاگرام که سرتاپاش توهم است. اصلا سوشیال نتورک توهم است. نوشته بودم هیچ کس با آدمِ واقعی این کارها را نمی‌کند. من واقعی نبودم.
حالا به خاطر یک مشت خیال، یک مشت توهم، به خاطر کسی که با این تصویری که من از او در ذهنم ساخته‌ام، اصلا حتا وجود خارجی ندارد، به خاطر هیچ و پوچ من الان حالم بد است. منطقی نیست، نباید بد با‌شد، اما هست.
نوشته بودم به خدا من دیوانه‌ام.
همه‌ی شما، هرکسی که این داستان بی‌سر و ته و غیرمنطقی را بشنود هم خیال می‌کند من دیوانه‌ام.

ف. بنفشه
پنجشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۷

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی