پنجاه و شش
گر غبار جبینات را میخشکاند، و اگر گرمای بیابان چشمانت را میسوزاند، یادآر که نور غروب لطیف است و آب بهاران سرد.
گر مونسات وا نهاده تو را، و اگر تنهایی را تحمل دشوار است، یادآر که سپیده دمان، چکاوک نغمه سرخواهد کرد و در دل تاریکی، شبانگاه، هزاردستان خواهد نالید.
گر سنگهای راه پایت را میخلد، یادآر که آدمی را برای رنج و بردباری آفریدهاند.
گر کورهراه زندگی طویل است و پرملال، یادآر که تنها یک بار باید از آن گذر کرد.
| سفرنامه شهسواران کوهسار _ ماری ترز / ترجمه محمد شهبا |