همیشه‌ی متروک

زندگی‌ام هرگز چیزی به‌جز واژه‌ها نبوده است

نقطه‌ی بیچارگی

می‌دانید یک نقاش کی می‌فهمد که نقاشی‌اش تمام شده؟ دقیقا در همان لحظه‌ای که همه چیز به نظرش تمام شده و بی‌نقص می‌آید. همان لحظه‌ای که دیگر نمی‌تواند چیزی از خود به نقاشی اضافه کند. همان لحظه‌ای که می‌بیند هر تغییر و دست بردنی در نقاشی فقط کار را خراب‌تر می‌کند. در عالم نقاشی اما یک لحظه‌هایی هم هست که می‌دانی کار تمام نشده، می‌دانی یک جای کارت می‌لنگد اما باز هم نمی‌توانی چیزی از خود به نقاشی‌ات اضافه کنی. نمی‌دانی مشکل از کجاست. نمی‌دانی کدام قسمت، کدام رنگ را کم دارد یا چطور حرکت قلم‌مویی را می‌طلبد. استادم همیشه می‌گفت: تا زمانی که توی یک نقاشی به بیچارگی نرسی اون کار درنمیاد.

زندگی من اگر یک تابلوی نقاشی باشد این نقطه‌ای که در آن ایستاده‌ام دقیقا همان نقطه‌ی بیچارگی است. همان نقطه‌ای که مثل خر توی گل گیر می‌کنی. فرقش این است که من گمان می‌کنم می‌دانم مشکل از کجاست اما نمی‌توانم این گیاه مشکل را از ریشه بکنم و بیندازم توی سطل آشغال یا پشت دیوار یا توی قبرستان یا هر جای دیگری. شده‌ام مثل بومرنگی که به هر طرف پرتابش کنی درست برمی‌گردد به همان نقطه‌ی اول.

سریال بریکینگ بد را دیده‌اید؟ داشتم فکر می‌کردم اگر من به جای والتر وایت بودم و به من می‌گفتند که سرطان داری و چند ماه دیگر بیشتر زنده نیستی چکار می‌کردم. می‌دانید اولین چیزی که به ذهنم رسید چه بود؟ فکرم این نبود که آن گیاه مشکل را از ریشه بکنم و الخ. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که خودم را توی دل آن گیاه غرق کنم، بروم تا تهش و این تابلوی نقاشی را بالاخره تمام کنم. که آن کاری که حالا فکر می‌کنم اشکال دارد و درست نیست را تا آخر انجام دهم. عجیب نیست؟ کاری که حالا فکر می‌کنم اشتباه است اولین کاری است که اگر بفهمم چند ماه دیگر خواهم مرد انجام می‌دهم.

 

ف. بنفشه
جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۸

نظرات (۱)

  • محال ‌‌‌
  • آن نقطه بیچارگی از ندانستن نیست به نظر حقیر. اول که بوم خالی است هیچ ترسی نداری. هرچه که نقش کنی چون از هیچ داری هستی خلق می‌کنی، ترسی از خراب شدن چیزی نداری. اما از آن لحظه‌ای که با خودت گفتی «یک چیزی خلق کردم» دیگر از آن به بعد می‌ترسی که نکند به آن مخلوقت آسیبی برسانی. 

    آن ماجرای سرطان مثل این است که به نقاش بگویند هرچه که بکشی آخر سر در آتش سوزانده خواهد شد. این‌طوری به نظرم دوباره آن آزادی اولیه را به نقاش می‌دهند. 

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی