همیشه‌ی متروک

زندگی‌ام هرگز چیزی به‌جز واژه‌ها نبوده است

نمایی از زباله‌های فکری

آقای برتراند راسل یک جایی از یادداشتی با عنوان "نمایی از زباله‌های فکری" می‌نویسد: «تنها راهی که برای برخورد با خودستایی انسانی سراغ دارم، این است که به خاطر داشته باشیم بشر جز ناچیزی از حیات سیاره‌ی کوچکی در گوشه‌ی کوچکی از این جهان است و همانطور که می‌دانیم در دیگر بخش‌های کیهان هم ممکن است موجوداتی باشند که نسبت بزرگیشان به ما مثل نسبت بزرگی ما به یک ستاره‌ی دریایی است.»
به نظرم همین یک پاراگراف و به یاد داشتن همیشگی آن، همان راه حلی است که مارا از شر همه‌ی غرورها و خودبزرگ‌بینی‌ها و تعصبات و ناامیدی‌ها و ترس‌ها و مقایسه‌ها و حتا همه‌ی جنگ‌ها و خشونت‌ها و دیکتاتوری‌ها نجات می‌دهد. و این به هیچ عنوان یک مسئله‌ی اجتماعی نیست که اتفاقا کاملا شخصی است.
دیروز با دوستی درباره‌ی این یادداشت صحبت می‌کردم و بخش‌هایی از آن را برایش خواندم. او می‌گفت وقتی به سن سی و اندی برسی دیگر این چیزها برایت مهم نخواهد بود و دیگر دغدغه‌ی اجتماع نخواهی داشت. گفتم من هیچ وقت دغدغه‌ی اجتماع ندارم وقتی خودم سرشار از مشکلم. این‌ها را گفتم که بدانید این حرف‌ها اصلا حرف‌های اجتماعی نیستند. این تفکر باید در درون ما شکل بگیرد. تا جنسیتمان را از جنسیت مخالف برتر ندانیم. نژادمان را از سایر نژادها بالاتر نبینیم. به ملیتمان بیش از حد افتخار نکنیم و الخ.

پ ن: اگر می‌خواهید یادداشت کامل را بخوانید: An Outlet of Intellectual Rubbish را گوگل کنید.

ف. بنفشه
سه شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۷

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی