سلینجر و آقای مترجم
کتابی دارم میخوانم که مجموعه نه داستان از سلینجر است. یکی از داستانها "دورهی آبی دو دمیه اسمیت" است. این عنوانی است که سلینجر انتخاب کرده. که البته اشاره ای به دورهی آبی پیکاسو دارد و داستان بخشی از زندگی پسر نقاشی است با اسم مستعار دو دمیه اسمیت. مترجم محترم، آقای احمد گلشیری، که از قضا برادر هوشنگ گلشیری عزیزِ ما هم است (این البته توضیحی اضافه و غیرضروری بود. برای من به شخصه کوچکترین اهمیتی ندارد که مترجم برادر کیست! بگذریم) همهی اینها را نادیده گرفته و آمده به احترام خنگترین خوانندههای تاریخ ادبیات (که ما باشیم) عنوان داستان را گذاشته: دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم.
خیلی دوست دارم ایشان را روزی، جایی از نزدیک ببینم و بپرسم دلتنگی کدام است؟ خیابان چهل و هشتم کجاست؟ اصلا چرا خب؟!
نکتهی جالبتر این است که ایشان در خر فرض کردن مخاطب به همینجا هم بسنده نکردهاند. آمده اند و این عنوان من در آوردی (و ظاهرا عامهپسندتر) را گذاشته اند روی کل کتاب. روی مجموعه.
شاید دارم کمی تند مینویسم یا کمی زیاده روی میکنم اما هر چه که هست نظر شخصی من است و من دوست داشتم این داستان را به احترام سلینجر با همان عنوان "دورهی آبی دو دمیه اسمیت" بخوانم و کتاب را با عنوان "نه داستان".