همیشه‌ی متروک

زندگی‌ام هرگز چیزی به‌جز واژه‌ها نبوده است

زندگی لابه‌لای کتاب‌ها

به من می‌گفت اینقدر کتاب خواندن هم دیگر کار درستی نیست. تو خودت را در دنیای کتاب‌ها غرق کردی و از دنیای بیرون غافلی. دیگر نمی‌شود فهمید توی سرت چه می‌گذرد. من به شوخی می‌گفتم عجب دوستی که می‌گوید کتاب نخوان!

می‌گفت زندگی را نمی‌شود از روی کتاب‌ها یاد گرفت. من می‌گفتم پس کتابی که می‌خوانی را عوض کن. شاید داری کتابِ اشتباهی می‌خوانی.
البته او کتاب نمی‌خواند. سفر می‌کرد. می‌کند. مدام در سفر است. به خاطر شغلش. بگذریم. یادم بیاورید یک زمانی از این دوستمان هم بنویسم. او منطقی‌ترین آدمِ زندگی من بود. البته بعد از پدرم.
ولی آیا واقعا زندگی را نمی‌شود از روی کتاب‌ها یاد گرفت؟
اصلا گیرم که زندگی را نشود از کتاب‌ها یاد گرفت ولی آیا واقعا ایراد از این زندگی نیست که نمی‌شود آن‌ را لابه‌لای اشعار و جملات سعدی و داستان‌های مثنوی معنوی و شاهنامه‌ی فردوسی و هفت پیکر آموخت؟
آنچه که لابه‌لای خط به خطِ داستان‌های بورخس و کتاب‌های ماکرز و سلینجر و هانریش‌بل و غیره و غیره در جریان است، اگر زندگی نیست، پس چیست؟ اگر گلشیری و ساعدی و مسکوب و هدایت و نیمای خودمان از زندگی نمی‌نوشتند پس چه کار می‌کردند؟
شاید هم ایراد از ماست که نمی‌آموزیم.
 
ف. بنفشه
جمعه, ۳ اسفند ۱۳۹۷

نظرات (۲)

  • احسان شریعتی
  • نمی‌شود زندگی کردم به راه و رسم این دنیا را آموخت اما می‌شود از این دنیای سراسر بدی و زشتی فرار کرد و رفت توی اون دنیا و کمی آرام شد و آسایش را تجربه کرد
    مگر غیر این دنیا دنیای دیگه‌ای نیست؟ هست یکیش هم دنیای خیال، دنیای کتاب
    موافقم با اون دوست. زندگی واقعی رو نمیشه توی کتاب ها لمس کرد. زندگی رو باید زندگی کرد. کتاب زوربای یونانی این جمله رو به بهترین شکل ممکن شرح داده که بعد از خوندنش برای رفتن سراغ کتاب بعدی قطعا کلی تردید خواهی داشت.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی