شش
و هیچکس نمیداند. هدایت را دوستانش دقمرگ کردند (او در سرگشتگی از اوضاع ضعیف شد و دست از زندگی کشید) هدایت را راستها و چپها هر دو کشتند. مداحان چیزهایی که در او نبود و اسباب یأس از بیشعوری آن مداحان شد (برای من گفته بود) هدایت مرد و من به سکوت و مرض سکوت مبتلا شدم.
| یادداشتهای روزانهی نیما یوشیج، انتشارات مروارید، صفحه ۴۶ |