حلاج الاسرار
میخواستم از حسین منصور حلاج بنویسم دیدم حلاج است و اسرارش و راز باز نگفتن بهتر. دیدم هنوز آنطور که باید نمیفهمم وقتی میگوید: «در عشق دو رکعت است که وضوی آن درست نیاید، الا به خون.» یعنی چه؟ هنوز درک نمیکنم عظمت آنجا که از یک یک اندام او آواز میآمد: اناالحق، آنجا که از خاکستر او آواز میآمد: اناالحق، آنجا که خاکسترش را بر دجله ریختند و بر آب هم میگفت: اناالحق. دیدم حالا که هیچ، هزار سال دیگر هم که بگذرد نمیفهمم چگونه از هر قطره خون او که میچکید الله پدید میآمد؟
حلاج است و اسرارش و راز باز نگفتن بهتر.
حلاج است و اسرارش و راز باز نگفتن بهتر.