امروز حالی غرقهام
حال آدمی را دارم که در حال غرق شدن است و هرچه بیشتر دست و پا میزند، بیشتر فرو میرود و به محض اینکه سرش را از آب بیرون میآورد تا نفسی تازه کند، دستی روی سرش فشار میآورد و دوباره...
صدای نوتیفیکیشن تلگرام برایم شده مثل شوک الکتریکی. باور کنید با هر بار به صدا درآمدنش قلبم چند ثانیه از کار میافتد. عطای بودنش را اینبار به لقای آرامشم نمیتوانم ببخشم. نمیدانم با چه زبانی میشود حرفی را به کسی که نمیخواهد چیزی را بپذیرد قبولاند. به زبان شعر؟ به بهانهی سکوت؟ با جملههای سادهی معمولی؟ با آواز؟ چطور میشود نتوانستن را برای کسی که گمان میکند میتوانی شرح داد؟