همیشه‌ی متروک

زندگی‌ام هرگز چیزی به‌جز واژه‌ها نبوده است

این می‌توانست سکانس آخر یک فیلم کسل‌کننده باشد

پاییز است. دختر در پایان یک روز شلوغ کلید را توی قفل در می‌چرخاند و وارد خانه می‌شود. کفش‌هایش را درمی‌آورد و توی جاکفشی می‌گذارد. پالتواش را روی جالباسی کنار در آویز می‌کند. لباس‌هایش را یکی یکی از تن بیرون می‌آورد و توی سبد رخت‌چرک‌های حمامش می‌اندازد. دست و صورتش را می‌شوید. غذایش را در حالی که دارد به یک موسیقی کلاسیک گوش می‌دهد از یخچال بیرون می‌آورد و روی اجاق گاز می‌گذارد. شوپن،‌ پرلود شماره شش در سی مینور، اُپوس بیست و هشت می‌تواند گزینه‌ی مناسبی برای این صحنه باشد. گاز را روشن می‌کند. بعد یک ظرف کوچک را از یخچال برمی‌دارد و به دستشویی می‌رود. ظرف حاوی ماسک عسل است. جلوی آینه‌ی دستشویی می‌ایستد و آن را با پشت یک قاشق مرباخوری روی صورتش می‌مالد. سعی می‌کند همه را از ظرف به صورتش منتقل کند. شوپن در حال نواختن است. دختر چند ثانیه‌ای با دهان بسته همراه قطعه زمزمه می‌کند. بعد از دستشویی بیرون می‌آید و به حمام می‌رود. آب گرم را باز می‌کند. به سمت سبد رخت‌چرک‌ها می‌رود و جوراب‌هایش را از سبد بیرون می‌آورد و زیر آب در حال گرم شدن حمام می‌شوید. آب و صابون کم کم کف حمام را خیس می‌کند. جوراب‌ها را روی حوله خشک کن حمام می‌گذارد و به سمت دوش می‌رود. پای راستش لیز می‌خورد. اول پای راست و سپس پای چپش از کف حمام جدا می‌شود. لحظه‌ای در هوا معلق می‌ماند. با سمت راست بدن به کف حمام سقوط می‌کند. دست راستش را روی زمین به صورت تکیه‌گاه قرار می‌دهد اما سرش از ناحیه‌ی گیجگاه سمت راست محکم به کف حمام برخورد می‌کند، سپس مثل توپ پر بادی که محکم به زمین پرتابش کنی، چند سانتی‌متری از زمین جدا شده به بالا برمی‌گردد و دوباره از همان ناحیه به کف حمام برخورد می‌کند. همه‌ی این‌ها در یک ثانیه اتفاق می‌افتد. ـ این صحنه اسلوموشن نمایش داده می‌شود ـ. تن دختر افتاده به پهلوی راست کف حمام و دیگر حرکتی نمی‌کند. آب حمام گرم شده و در حال بخار کردن است. آب از دوش حمام روی پاهای دختر می‌ریزد. موهایش چسبیده به ماسک عسل روی صورتش و قسمتی از صورتش را پوشانده. خون سرخ کم کم کف حمام را می‌پوشاند. رگه‌های خون با آب مخلوط می‌شود و کم رنگ‌تر به سمت چاهک حمام حرکت می‌کند. غذا روی اجاق در حال سوختن و شوپن در حال نواختن است.

پ ن۱: این می‌توانست سکانس آخر یک فیلم کسل کننده باشد با بازی یک بازیگر نسبتا خوب و البته با کمک یک بدل‌کار کاملا خوب.

پ ن۲: گیجگاه راستم درد می‌کند و سرم سنگین است.

 

ف. بنفشه
سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۸

نظرات (۲)

  • رحیم فلاحتی
  • امیدوارم نویسنده دچار ضربه مغزی آغشته به ماسک عسل حاد نشده باشد !!!

    پاسخ:
    منم امیدوارم.

    همه چیز از تصمیم برای شستن جوراب شروع شد. نباید.

    پاسخ:
    شما برگشتی ^_^
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی