و مهرههای نازک پشتم از حس مرگ تیر کشیدند
یکی از نزدیکانم امشب یک جنین سقط کرد. عضوی از خانوادهای کوچک که نیامده، رفت. با خودم گفتم آدمها توی زندگیهای واقعیشان مشکلات واقعی دارند.
مشکلاتی که گرچه کوچکتر اما دست کم واقعیترند.
من امشب از غم کودکی که دنیا نیامده رفت خوابم نمیبرد.
سلام.
اتفاقا راحت بخواب
چون راحت شد....