شاید چیزی باشد، شاید همه چیز
میخواستم اینجا یک چیزهایی بنویسم که الان خیلی خستهتر و چتتر از آن ام که چیز درخوری به ذهنم برسد. میخواستم یک چیزهایی بنویسم که جملههاش از صبح توی سرم پس و پیش میشود و کلمههاش جلوی چشمهام
به جاش این قطعه را که وسط خواب و بیداری دو سه مرتبه آپلود کردم و به اشتباه حذف کردم را دو سه مرتبه پشت سر هم گوش کنید. برایتان خوب است.
باور کنید همه چیز همینقدر ساده ست.