و آفتاب روزی بهتر از آن روزی که تو مُردی خواهد تابید
امروز صبح که از خواب بیدار شدم هوا رنگ و بوی فروردین داشت. نمیدانم آن چه چیزی است که کیفیت روزها را تغییر میدهد؟ تقصیر بوهاست؟ یا رنگ و نور؟ یا تقصیر پرندههاست که پشت پنجرهی اتاق آواز میخوانند؟ یا تنها توهم آدمی است که یک روزی در اول دی ماه در حالی که از سرما لای پتو مچاله شده چشم باز میکند و خیال میکند اول فروردین است؟ هرچه که هست من امروز از خواب که بیدار شدم برای اولین بار بعد از ماهها گمان کردم زندگی زیباست و به جای «چرا من در زیر خاک بوده باشم، و تو مرده باشی؟»، لبخند زدم. چون وسط زمستان، در مثبت دو درجه، بوی بهار میآید.
دقیقا منم همین حس رو داشتم امروز صبح :)) احساس کردم هوا بوی عید میده و شبیه آخر اسفنده. فکر کنم چون توی این مدت اینجا خیلی سرد بود و امروز همین نور و یکم گرما باعث شده این حس رو داشته باشم من. ولی مود من بهتر شد با این هوا. امیدوارم روز خوبی داشته باشی.
نمی دونم کجای این سرزمین ساکنین، ولی برام جالب بود که همین حال و هوا امروز تو شهر ما هم صدق میکنه
طبیعت خواسته یه حالی بهمون داده باشه، یه دوپینگی چیزی کنیم برای ادامه زندگی