دوای سیاهی سفیدی است؟
ساعت یازده و چهل و شش دقیقهی شب چهاردهم اردیبهشت است و من چنین احساسی را هیچ وقت پیش از این تجربه نکردهام. بعید است یک جور حملهی پنیک باشد، امیدوارم اینطور نباشد.. شاید یک جور حملهی اضطرابی ساده.. شاید..
آنقدر حرف برای گفتن دارم که مغزم توان مرتب کردنشان را ندارد.
الان فقط میترسم.. هیچ اتفاق بدی نیفتاده.. هیچی نشده اما میترسم. احساس میکنم قلبم به اندازهی قفسهی سینهم بزرگ شده.
:( امیدوارم بهتر شده باشی