ای چرخ گردون آهسته، آهسته
کاش میشد زمان همینجا، در همین لحظه، و در همین روزها متوقف شود. کاش میشد دیگر جلوتر نرفت. کاش فردا نمیآمد، پسفردا نمیشد. سال نو نمیشد. فروردین و اردیبهشت و خرداد نمیآمد. کاش از این بزرگتر _پیرتر_ نمیشدم.
کاش فردا نمیآمد.
فردا و فرداها احتمالا پر از اتفاقات خوب و بد جدید است، پر از آدمهای جدید، کارهای جدید، پر از دل شکستنهای جدید، پر از اشکها و لبخندهای جدید. من اما این را نمیخواهم. میخواهم زمان و زندگیام همینجا متوقف شود. در همین روزهای تنها گوشهی خانهی خالی و درس و درس و درس.
امروز خیلی دلتنگم.