ای کاش تمام میشدیم
امروز در توییتر ویدئویی دیدم و ندیدم (باور کنید چند ثانیهاش را بیشتر نتوانستم ببینم) که روح و روانم را به هم ریخته.
آمدهاند از دخترکی، توی مدرسه، در حضور جمعی معلم و ناظم و کل تیم آموزشی، فیلم گرفتهاند و مدیر مدرسه دارد خبر کشته شدن _شهادت یا هر اسم دیگری که رویش میگذارند_ پدرش را به او میدهد. فکرش را بکنید... توی مدرسه! توسط مدیر! قطعا با همکاری خانواده و مادر دخترک! و بعد فیلم را احتمالا در تلوزیون و اینجا و آنجا هم منتشر کردهاند. به خاطر ایدئولوژی یا هر کوفتِ دیگری.
این جامعه، این فرهنگ، این مردم و انسانیتشان همه و همه مرده اند. باور کنید. سالهاست مردهایم و خودمان خبر نداریم. این فرهنگ دیگر درست بشو نیست. به این جامعه دیگر چه امیدی است؟
داشتم فکر میکردم که بعد از تحریم کردن تلوزیون و اینستاگرام بر خودم، توییتر و اصلا هرجایی که ردپایی از این بلاهت را نشانم میدهد تحریم کنم و خودم را راحت کنم. به نظرم رواست که سر به بیابان بگذاریم و بخزیم یک گوشهای در بیخبری و بیخبری و بیخبری بمانیم و دلمان خوش باشد که از این تباهتر نمیشویم.
من از آن بچه به خاطر اینکه در همچین موقعیتی قرارش داده اند عذر خواهی میکنم. من از همهی بچهها، از همهی بچههایی که بعد از این خودمان با دستان خودمان راهشان میدهیم به این کثافتی که ساختهایم یا برایمان ساخته اند یا هرچی، عذرخواهی میکنم. ای کاش عذر خواستنِ کسی چون من کافی بود. ای کاش تمامش میکردیم. ای کاش تمام میشدیم.