من اینکاره نیستم
مهمترین جایی که تا به حال از من مطلبی خواسته تا برایش بنویسم، نشریهی ماهانهی دانشکدهمان بود که سردبیرش که از قضا با هم دوست هستیم از من خواهش کرد که چیزی برایشان بنویسم. من هم با توضیح اینکه من اینکاره نیستم و به اصرار دوستم چند خطی نوشتم و برایشان فرستادم. تا اینجای کار همه چیز عادی است، اما نکتهی ماجرا اینجاست که چیزهایی نوشته بودم که گویا به مذاق آن بالا بالاییها خوش نمیآمد و دردسر میشد و خب طبیعی است که مطلبم را منتشر نکردند. این شد که من به دو چیز پی بردم. یکی اینکه اگر خوانندههای زیادی قرار باشد نوشتهام را بخوانند سیاسی بازیام میگیرد و دست میگذارم آنجایی که نباید گذاشت! یکی هم اینکه دیگر سفارشی برای هیچ کسی/جایی ننویسم.
همانطور که گفتم من اینکاره نیستم و اینکاره نخواهم شد.