و انگار ما همه جوان مانده بودیم!
میخواستم بگویم من خیلی وقت است از اسطوره داشتن بریدهام آقا. نه شما و نه هیچ کسی دیگر اسطورهی من نیست. بد است که هیچ نجاتدهندهای نداشته باشی. بد است که حتا در اعماق ذهن و خاطرهات هیچ کسی نباشد که به وقت حرکت مجبور به بلند شدنت کند، مجبور به جنگیدن، ایجاد تغییر یا هرچی. هیچ امیدی نداشتن بد است به هرحال.
از دیشب عکسی از شما دستبهدست میشود. به گمانم این سومین عکسی است که در این هشت سال حصر از شما دیدهام. و قلبم شکست. چقدر پیر شدهاید آقا.
ما به آیندگان باید برای همهی این روزها جواب پس بدهیم. همهی ما. به خاطر سکوتمان. به خاطر نشستن و فقط نگاه کردن و فقط گه گاه چیزی از شما نوشتنمان.
راستش من دیگر از هیچ چیزی مطمئن نیستم اما میدانم که درستش این نبود. اینطور نباید میشد.
بچه ها هرگز مادرشانرا زشت نمیدانند؛
اگرکسی یاجایی را دوست داشته باشید
آنها را زیبا هم خواهید یافت،زیرا
حس زیبا دیدن همان عشق است