تقسیم تنهایی منجر به تنهایی کوچکتری است
حتا تصور اینکه کسانی هستند که اینجا را میخوانند هم برایم هیجانانگیز است. من اینجا دارم از تنهایی مینویسم. در تنهایی از تنهایی مینویسم. و برای شما آقای شاملو، برای شما میگویم که من نه از تنهایی میگریزم و نه به تنهایی میگریزم. تنهایی آنقدر در تار و پود وجودم تنیده شده که گریز از آن ممکن نیست. گریز به آن هم ممکن نیست. چگونه میشود فرار کرد به جایی که جزئی جدا نشدنی از وجود خودت است؟ به جایی که همواره و هرجا همراهت است؟ اما حالا احساس میکنم دارم تنهاییام را اینجا با شما با همین شمایی که حالا در حال خواندن این کلمات هستید، قسمت میکنم و میدانید که "تقسیم تنهایی منجر به تنهایی کوچکتری است". تنهایی به خودی خود بد نیست اما جنبههای آزاردهندهای هم دارد که میشود آنها را با تقسیم کردن کوچکتر کرد.
سلام..