باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز...
فال حافظی که لحظهی تحویل سال گرفتم آنقدر خوب آمد که به معنی واقعی کلمه زیبا شدم و سال جدید را کلا به فال نیک گرفتم. این را هم بگویم که در همان لحظهای که داشتم به فال نیک میگرفتم صدایی توی سرم گفت: فال لحظهی سالتحویل پارسالم هم خیلی خوب آمده بود، ولی نتیجه چی شد؟ که خب من در حرکتی هوشمندانه(؟) فورا خودم را زدم به کوچهی علی چپ و به فال نیک گرفتنم ادامه دادم.
الان که دارم اینها را مینویسم حسی دارم شبیه "هرچه بادا باد" و "هرچه پیش آید خوش آید" و درواقع "هرچه پیش آید به درک فدای سرم" یا یک همچین چیزی و اصلا "گور بابای دنیا و ما فیها" و الخ.
خلاصه که حضرت حافظ به من فرمودند:
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود / عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
و همچنین وعدهی آخر شدنِ یک عالمه کوفت دیگر را هم به من دادند و در آخر هم فرمودند: شکر کآن محنت بیحد و شمار آخر شد.